ذهن شلوغ

به یه نتیجه گیری رسیدم و به نظرم صحیح هستشکسایی که شما رو به مواردی متهم میکنن به طوری که براتون به حدی غیر قابل باور هست این نوع اتهام ، با توجه به تجربه، میشه گفت خودشون به یقین آلوده به اون نوع اتهام هستند، به عنوان مثال:کسی که شما رو محکوم به خیانت می کنه ، خیانتکار هستاز طرفی وقتی آلوده به اشتباهی هستی و گمان می کنی علت اینکه دیگران پی به خیانتت نبردن این نیست که تو خیلی زرنگی بلکه:یا طرفت به حدی خودش غرق در خیانت هست که خیانت تو براش اهمیتی ندارهیام طرفت انقدر پاک و مبرا هست که حتی به مخیله ش خطور نمیکنه خیانت تو که باز بخواد به نشانه های خیانتت توجه کنهخلاصه اینکه وجودخالی یه شهاب سنگ روی این کره ی خاکی، خیلی احساس میشه!!! ذهن شلوغ...ادامه مطلب

2 روز و 3 شب هست که کرونا به خلوت منزل ما نفوذ کرده

اضطراب ،ترس ، خستگی،خستگی،خستگی و در نهایت امید به عدالت خداوند تجربه این دوروز و سه شبه...

ذهن شلوغ...

دوستان عزیزی ک محبت دارن و بنده رو این مدت پیگیری کردن

بنده دیگه تو این پیج فعالیتی نمیکنم

آدرس پیج جدید رو براتون کامنت میذارم.

در پناه حق و به دور از شر انسان ها باشید.[لبخند]

ذهن شلوغ...

روزها پی هم سپری میشنو چقدر اتفاقات با شدت و سرعت پیش میان و انگاری عمرما هم پاش گذاشته رو گازپروپوزالم دفاع شد. پریشب خواب مادر و بابا حاجی رو دیدم.تو بهشت بودن انگاری...روحشون شاد.گاهی یه سری دردها ذهن شلوغ...ادامه مطلب

یه نامسلمونی اون سر دنیا خفاش میخوره و ما طفلیا این ور دنیا با هزار تحریم و بلایای طبیعی ، اونوقت این کرونا وایروس کجای دلمون بذاریم؟

لعنتی مررگ از رگ گردن نزدیک تره

والا برای خودم هیچ نگران نیستم اما واقعا دوست ندارم برای عزیزانم اتفاقی بیافته...

تو چین تونستن سریع واکسن بسازن اما تو ایران خدا به داد برسه ؛ چه تلفاتی قراره بدیم؟

زمین در حال پاکسازیه

خدایا تنور اونور شعله ش کمترش کن ما اینجا کم نسوختیم!

ذهن شلوغ...

باورتون میشه هنوزم هستند کسایی که عکس تولد و مراسمات مختلف و میز شام میذارن آواتار تلگرام و واتس!

ذهن شلوغ...

سرعت پیشامد اتفاقات جورواجور به حدی بالاست که نسبت به همه چی دارم بی حس میشم

نه لذتی میبرم نه نگرانم

ذهن شلوغ...

اول سال قبل تعطیلات عید اواخر اسفند شمال بودم... تو سال 98 اولین ترس جدی از مرگ تو همین سفر شمال تجربه کردم مسیر کوهستانی شمال به سمت شاهرود میرفتیم  از سیل فرار میکردیم که یهو دیدم از مقابلم سیل میاد ذهن شلوغ...ادامه مطلب

سال 98 گرچه خیلی پرهیجان و پر از التهاب بود اما حتما قشنگی هایی هم داشتهبذار فکر کنم...تو این سال دو سفر به شمال داشتم که سراسر انرژی بود برام و قشنگیآزمون جامع رو با نمره الف پذیرفته شدم، پروپوزالم ر ذهن شلوغ...ادامه مطلب

هوا دوروزی هست دقیقا شمالیه...بارندگی و خنکی هوا منو میبره به خاطرات سال گذشته...

دلتنگ شمال بودم و بخاطر کرونا نشد برم اما خدا هوای دلم داشت و دقیقا اونجوری که دلم میخواست حال و هوای اینجارو ساخت برام

میگن چرا بهاره مث جوونا ندیدبدیدبازی درمیاره از سنش خجالت نمیکشه؟

بعد جدایی با پیمان قاسم خانی و اشنایی با همسر فعلیش تغییر شگرفی در طاهرش پدید اومد که من اون رو معجزه عشق میدونم...

 

ذهن شلوغ...